تربیت کودک دوزبانه شاید سخت به نظر بیاید. اما آنقدر مزیت دارد که هر پدر و مادری به فکر آموزش زبان دوم به فرزندشان بیاندازد. در این مطلب قصد داریم شما را با فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان (یا هر زبان دوم دیگری) آشنا کنیم. فوایدی که به موقعیتها و موفقیتهای بیشتر در آینده محدود نمیشوند و از همان ماههای اول یادگیری زبان خودشان را نشان میدهند. با کارپازل همراه باشید.
یادگیری زبان دوم فواید بسیاری دارد. اما شروع یادگیری از سن کم، این فواید را چندبرابر میکند. محققان سالهاست که دربارهی رشد شناختی کودکان دوزبانه و ساختار ذهنی آنها تحقیق میکنند. نتایج این مطالعات نشان میدهد که عملکرد مغز کودکان دوزبانه با کودکان یک زبانه متفاوت است و این تفاوت، مزایای زیادی در پی دارد. از جمله فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
یادگیری سریعتر و آسانتر
بهبود خلاقیت و مهارت حل مسئله
موقعیت شغلی و شرایط حرفهای بهتر در آینده
امکان ارتباط با سایر فرهنگها و افزایش توانایی پذیرش
پیشگیری از بیماریهای ذهنی و روانی ناشی از کهولت سن
آموزش زبان انگلیسی به کودکان نه تنها فواید بسیاری دارد، بلکه هرروز سادهتر میشود. دانشمندان حوزه زبانشناسی و آموزش همیشه در حال مطالعه روی روشهای آموزشی جدید هستند که یادگیری زبان را برای کودکان سادهتر میکند. آموزشگاههای زبان انگلیسی در بسیاری از نقاط ایران قابل دسترسی هستند و محیط آنلاین این دسترسی را سادهتر کرده است. در ادامه دربارهی فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان بیشتر صحبت میکنیم.
فواید آموزش زبان انگلیسی برای کودکان
زبان انگلیسی رایجترین زبان دوم در دنیا است و به عنوان پل ارتباطی ملتهای مختلف شناخته میشود. اما آیا یادگیری زبان انگلیسی در سنین کم بهترین انتخاب است؟ کودکان درگیر درس و مدرسه هستند و وقت آزاد کمی دارند. در کنار این، کلاسهای زبان انگلیسی ممکن است هزینهی زیادی را به خانواده تحمیل کند. در ادامه با چند دلیل توضیح میدهیم که چرا یادگیری زبان انگلیسی در سنین پایینتر، بهترین انتخاب است.
۱. یادگیری زبان دوم در کودکی بسیار سادهتر است
یکی از مهمترین مزایای یادگیری زبان دوم در کودکی این است که فرایند یادگیری سریعتر و آسانتر میشود. کودکان زمان بیشتری برای یادگیری دارند. همچنین آنها دایرهی لغات کوچکتری دارند و برای صحبت به زبان انگلیسی نیازمند کلمات کمتری هستند. در نتیجه موانع کمتری برای اینکار سر راهشان قرار دارد و ذهنشان برای یادگیری زبان آماده است. یادگیری زبان انگلیسی در بزرگسالی دشوارتر است و با توجه به اینکه امروزه همه به زبان انگلیسی نیاز دارند، بهتر است این کار را به بزرگسالی موکول نکنید.
همانطور که اشاره کردیم، ساختار ذهنی کودکان برای یادگیری زبان ساخته شده است. ذهن آنها در سنین پایین مانند یک اسفنج است و اطلاعات را به سرعت جذب میکند. دقیقا مثل وقتی که ما بزرگسالان، متن ترانهها و ریتم ملودیها را به صورت ناخودآگاه یاد میگیریم. نتایج تحقیقات یک استاد عصبشناسی در دانشگاه کالیفرنیا به دکتر پاول تامپسون نشان میدهد که سیستمهای ذهنی مربوط به یادگیری زبان از سن شش سالگی تا بلوغ با سرعت بیشتری رشد میکنند. از طرفی رشد این سیستمها بین سنین ۱۱ تا ۱۵ سالگی و در طول دوره بلوغ متوقف میشود.
ذهن کودکان آمادگی بیشتری برای یادگیری زبان دارد
نوزادان تا قبل از سن ۱۰ یا ۱۱ ماهگی میتوانند فرق بین صداهای تمام زبانها را تشخیص بدهند. بعد از این سن هم فقط صداهایی زبانهایی را تشخیص میدهند که در معرضشان قرار گرفته باشند و برایشان معنیدار شده باشد. مثلا در زبان ژاپنی بین صدای r و i فرقی وجود ندارد. اما نوزادان ژاپنی قبل از ده ماهگی میتوانند فرق بین این دو صدا را تشخیص بدهند. با عبور از ۱۲ ماهگی، نوزادان این قابلیت تشخیص صدا را از دست میدهند. البته باید همینجا اشاره کنیم که این تشخیص و جذب صدای زبانهای مختلف فقط در بستر ارتباطات انسانی رخ میدهد، نه تماشای رادیو و تلویزیون.
با قرار دادن کودک در معرض زبان دوم از سنین پایین، در واقع گوش آنها را با زبان دوم آشنا میکنید. چیزی که در سنین بالاتر مهارتهای شنیدن و حرف زدن به زبان دوم را تقویت میکند. نتایج مطالعات متعدد نشان داده کسانی که یادگیری زبان دوم را قبل از نوجوانی شروع میکنند، لهجه طبیعیتری دارند.
کودکان نگاه سادهتری به زبان دارند
یکی دیگر از فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان این است که آنها سادهتر از بزرگسالان فکر میکنند. آنها از کلمات کمتر و جملات سادهتری استفاده میکنند و چندان به دنبال افکار انتزاعی نیستند. کودکانی که مشغول یادگیری زبان دوم هستند، مجبور به ترجمه احساسات و افکار انتزاعی پیچیده نخواهند بود. چون اکثرا چنین ذهنیتی ندارند. اما وقتی با یادگیری زبان بزرگ شوند، به تدریج یاد میگیرند چطور احساسات و افکارشان را با هر دو زبان مادری و زبان دوم ابراز کنند. افرادی که در بزرگسالی یادگیری زبان دوم را شروع میکنند، باید افکار و احساسات پیچیدهشان را ترجمه کنند تا بتوانند به آن زبان نزدیک بشوند.
کودکان زمان بیشتری دارند
تعداد کتابهایی که در کودکی خواندید را با کتابهایی که در بزرگسالی خواندید، مقایسه کنید. یادتان است چند سال طول کشید تا خواندن را یاد بگیرید؟ همین درباره نوشتن، شنیدن و حتی حرف زدن هم صادق است. برای اینکه بتوانید با زبان دوم مثل زبان مادری ارتباط برقرار کنید، باید حداقل ۱۵ سال درس بخوانید. وقتی این دوره یادگیری طولانی را در نظر میگیریم، یکی دیگر از فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان مشخص میشود. کودکان میتوانند از سنین پایین و با گامهای کوچک، مسیر طولانی یادگیری آموزش زبان دوم را آغاز کنند.
۲. یادگیری زبان دوم مهارت حل مسئله را تقویت میکند
کودکانی که زبان دوم یاد میگیرند، در آینده به متخصصان حل مسئله و تفکر خلاق تبدیل میشوند. مغز این کودکان از سن پایین درگیر نوعی تمرین ذهنی است. چون باید به شکل مداوم مفاهیم را در زبان دوم به کلمات تبدیل کنند. نتیجه مطالعات روی مغز کودکان دوزبانه نشان میدهد نه تنها مهارت حل مسئله بهتری دارند، بلکه عملکرد بهتری در برنامهریزی، تمرکز و انجام چندین کار به شکل همزمان دارند. ضمن اینکه در آزمونهای درسی استاندارد نیز نمرههای بهتری کسب میکنند. با آموزش زبان انگلیسی به کودکان در واقع آنها را برای موفقیت بیشتر در آینده آماده میکنید.
یادگیری زبان دوم قدرت ذهنی کودک را افزایش میدهد
یکی از مزایای شناختی کودکان دوزبانه این است که مغزشان متراکمتر است. تصویربرداری مغزی از کودکان دوزبانه و چندزبانه نشان داده دوزبانهها در مقایسه با تکزبانهها، ماده خاکستری متراکمتری دارند. همین باعث میشود تواناییهای ذهنی آنها بیشتر شود و سادهتر مهارتهای جدید را یاد بگیرند.
یادگیری زبان دوم نوعی تمرین ذهنی دائمی است
همانطور که اشاره کردیم، کودکان دوزبانه همیشه در حال اجرای تمرین ذهنی هستند چون باید بین دو زبان، یکی را برای برقراری ارتباط انتخاب کنند. جالب است بدانید در قرن بیستم محققان و مربیان، یادگیری زبان دوم را به کودکان توصیه نمیکردند. آنها معتقد بودند زبان دوم نوعی تداخل در فرایند رشد شناختی و هوشی کودک است. درست است که کودکان دوزبانه این تداخل را در سیستمهای زبانی تجربه میکنند، اما همین تجربه آنها را به متخصصان حل مسئله تبدیل میکند. اینکه کودکی یاد بگیرد برای برقراری ارتباط، معنی یک کلمه را در دو سیستم زبانی بررسی کند، روشهای مختلف حل مسئله را بهطور ناخودآگاه به او یاد میدهد.
یادگیری زبان دوم عملکرد مغز را تقویت میکند
نتایج مطالعات مختلف نشان داده یادگیری زبان دوم کارکردهای اجرایی مغز را نیز بهبود میدهد. این یعنی کودکان دوزبانه در فعالیتهای زیر عملکرد بهتری خواهند داشت:
برنامهریزی
حل مسئله
تمرکز
انجام چند کار به صورت همزمان
تفکر انتقادی
قدرت حافظه
مهارت شنیدن
در سال ۲۰۰۴، دو روانشناس به نامهای الن بیالیستوک و میشل مارتینری مهارتهای حل مسئله کودکان پیشدبستانی دوزبانه و چندزبانه را آزمایش کردند. به همه کودکان گفته شد دایرههای آبی و مربعهای قرمز را در دو سطل جداگانه روی صفحه کامپیوتر مرتب کنند. داخل یکی از سطلها مربع آبی و داخل سطل دیگر هم دایره قرمز قرار دادند.
اول از کودکان خواستند شکلها را براساس رنگ مرتب کنند. یعنی شکلهای آبی را در سطل آبی و شکلهای قرمز را در سطل قرمز قرار بدهند. در این آزمایش هر دو گروه کودکان خوب عمل کردند. سپس از آنها خواستند اشکال را براساس شکل مرتب کنند. یعنی دایرههای آبی را در سطل دایره قرمز و مربعهای قرمز را در سطل مربع آبی قرار بدهند. این تمرین نیاز به تمرکز بیشتری دارد چون قرار دادن اشکال در سطلی که رنگ متفاوت دارد برای کودکان دشوار است. اما کودکان دوزبانه این تمرین را سریعتر انجام دادند.
تفکر خلاق و واگرا را پرورش میدهد
تقویت خلاقیت یکی دیگر از مزایای یادگیری زبان دوم است و مطالعات زیادی این را ثابت کرده است. آزمون خلاقیت تورنس یکی از پرکاربردترین تستهای خلاقیت است که الیس پاول تورنس آن را در سال ۱۹۶۲ طراحی کرده است. این تستها برای بررسی میزان تفکر واگرا (یا تفکر خارج از هنجار و تفکر خلاق) طراحی شده است. کودکان دوزبانه در تست خلاقیت تورنس، نمره بهتری کسب میکنند.
کودکان دوزبانه یاد میگیرند دنیا را با عینکهای مختلف ببینند. به همین خاطر به دیدگاههای مختلف دسترسی دارند و همین تفکر خلاق را برایشان سادهتر میکند. بگذارید منظورمان از «عینکهای مختلف» را شرح بدهیم. هر زبانی که یاد میگیریم، موانع جدیدی برای انتقال مفهوم سر راهمان قرار میدهد. بسیاری از افعال زبان فارسی هیچ معادلی در زبان انگلیسی ندارند و برعکس. مغز دوزبانهها برای عبور از این موانع نیاز به تفکر واگرا دارد. سبک تفکری که خلاقیت را تحریک میکند و در کودکان دوزبانه به شدت دیده میشود. (مطالعه بیشتر درباره تفکر خلاق در کودکان)
۳. یادگیری زبان دوم باعث بهبود عملکرد درسی میشود
یکی دیگر از مزایای آموزش زبان انگلیسی، بهبود نمرههای درسی در دوره دبستان و پس از آن است. آمارها نشان میدهد کودکانی که زبان دومی را یاد میگیرند، در آزمونهای جامع و استاندارد کشوری عملکرد بهتری دارند. در واقع هرچه زمان صرف شده برای یادگیری بیشتر باشد، تاثیرش روی عملکرد و نمرههای درسی هم بیشتر است. این بهبود عملکرد ناشی از تقویت همان مهارتهایی است که بالاتر به آنها اشاره کردیم. بررسی آمار نشان میدهد یادگیری زبان خارجی در سنین پایین بیشترین تاثیر را روی درسهای املا و ریاضی دارد.
یادگیری زبان دوم نمرههای درسی را بهتر میکند
یادگیری زبان انگلیسی، نمرههای درسی کودکان را بهبود میبخشد. البته این درباره همه کودکان صدق نمیکند اما مطالعات و آمارهای مختلف نشان داده اکثر کودکان دوزبانه در دورههای دبستان، راهنمایی و دبیرستان عملکرد بهتری دارند. این کودکان در آزمونهای ورودی متوسطه نمونه نیز عملکرد بهتری دارند و راهیابی به این مدارس برایشان سادهتر است.
آموزش زبان انگلیسی یادگیری زبان در دوره متوسطه را تسهیل میکند
شما هم از آن افرادی هستید که دستکم شش سال در مدرسه زبان انگلیسی خواندید اما هنوز نمیتوانید بیشتر از چند جمله انگلیسی حرف بزنید؟ تعداد این افراد کم نیست و با آموزش زبان انگلیسی به فرزندتان میتوانید کمک کنید آینده بهتری داشته باشند. کودکانی که از سنین پایین زبان انگلیسی یاد میگیرند، به لحاظ شناختی و زبانی از سایر کودکان جلوتر هستند. به همین خاطر آموزش زبان در مدرسه برایشان سادهتر خواهد بود. همین دروس مدرسه به آنها کمک خواهد کرد به افراد کاملا دوزبانه تبدیل بشوند.
یادگیری زبان دوم درک کودک از زبان مادری را تقویت میکند
مطالعات زیادی نشان میدهند که یادگیری زبان دوم منجر به تقویت زبان مادری کودک نیز میشود. یادگیری یک زبان دیگر به کودک کمک میکند از عملکرد زبان درک بهتری داشته باشد و ویژگیهای زبان مادریاش (از جمله صرف و نحو و ساختار جملات) را بهتر بشناسد. کودکان دوزبانه حتی در درک نمادهای بصری هم بهتر عمل میکنند.
۴. یادگیری زبان انگلیسی آینده شغلی کودک را تضمین میکند
در عصر دهکدهی جهانی، شرکتهای بزرگ دنبال کارمندانی هستند که بیش از یک زبان بلد باشند. کارمندان دوزبانه به خاطر عملکرد بهتر و تاثیرگذاری بیشتر، حقوق بیشتری هم دریافت میکنند. این شرایط فقط به مشاغل مترجمی محدود نمیشود. اکثر مشاغل مرتبط با علم، فرهنگ، هنر، صنعت و تجارت به ارتباط با سایر کشورها نیاز دارند. ارتباطی که معمولا به زبان انگلیسی انجام میشود.
این یکی از مهمترین فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان است چون آینده کودک را شکل میدهد. کسی که زبان انگلیسی بلد باشد، میتواند زمان یادگیری زبان را صرف بهبود مهارتهای شغلی کند و به این ترتیب از رقبایش چند قدم جلو بیفتد. حتی اگر فرزندتان در آینده مشاغل حوزه مترجمی را هم انتخاب کند، باز هم یادگیری زبان از سنین کودکی زندگی شغلیاش را تسهیل میکند.
۵. یادگیری زبان دوم بر زندگی فردی هم تاثیر مثبت دارد
زندگی بهتر همیشه به تحصیل و حرفه شغلی موفق محدود نمیشود. ارتباطات انسانی گسترده، پذیرش تنوع فرهنگی و سلامت ذهنی در سالهای پیری از جمله معیارهایی هستند که کیفیت زندگی فردی را نشان میدهند. یادگیری زبان دوم در کودکی جنبههای محتلفی از زندگی افراد را تحت تاثیر قرار میدهد. در ادامه بیشتر در این باره صحبت میکنیم.
یادگیری زبان دوم پذیرش تفاوتهای فرهنگی را ساده میکند
دوزبانه بودن امکان ارتباط فرهنگی را فراهم میکند. کودکانی که به دو یا چند زبان حرف میزنند، آگاهی فرهنگی بیشتری دارند. آنها تفاوتها را بهتر درک میکنند و به همین خاطر احترام بیشتری نشان میدهند. همین به کودکان دوزبانه کمک میکند نسبت به دیدگاهها و جهانبینیهای مختلف نگاه بازتری داشته باشند و دنیاهای جدیدی را تجربه کنند. یک مطالعه در دانشگاه شیکاگو نشان میدهد کودکانی که به بیش از یک زبان حرف میزنند، بهتر میتوانند خودشان را جای دیگران بگذارند. به عبارت دیگر دیدگاهها و جهانبینیهای مختلف را بهتر درک میکنند.
یادگیری زبان انگلیسی سفرهای برون مرزی را سادهتر میکند
یکی دیگر از مزایای یادگیری زبان انگلیسی، افزایش گزینههای سفر در سنین بزرگسالی است. کسانی که به زبان انگلیسی مسلط هستند، میتوانند سفر به کشورها و فرهنگهای مختلف را تجربه کنند. زبان انگلیسی به زبان ارتباط بین فرهنگهای مختلف تبدیل شده است و تسلط به آن شانس آشنایی با بسیاری از فرهنگها و خردهفرهنگها را فراهم میکند.
یادگیری زبان دوم از بروز بیماریهای ناشی از پیری جلوگیری میکند
بسیاری از مطالعات دانشگاهی این فرضیه را مطرح کردهاند دوزبانه بودن میتواند ابتلا به آلزایمر را تا ۴.۵ سال به تاخیر بیاندازد. مطالعات جدیدتر هم نشان داده دوزبانه بودن طوری ساختار مغز را تغییر میدهد که مقاومت مغز در برابر آلزایمر و اختلالات شناختی را افزایش مییابد. محققان علت این تواناییها را در تمرین مداومی میبینند که مغز افراد دوزبانه همواره با آن درگیر است. تمرینی که طی آن مغز دادههای دو زبان مختلف را بسته به شرایط فیلتر میکند تا کلمه مورد نیاز خود را در زبان مناسب پیدا کند.
نتیجهگیری
همه مواردی که در متن بالا خواندید، از فواید آموزش زبان انگلیسی به کودکان هستند. فواید که به دوره دبستان و دبیرستان محدود نمیشود و تا بزرگسالی و حتی پیری ادامه خواهند داشت. در پایان به طور خلاصه مزایای یادگیری زبان دوم در کودکی را مرور میکنیم:
مغز ما پیش از بلوغ توانایی بسیار زیادی در یادگیری زبان دارد. به همین خاطر بهتر است یادگیری زبان دوم را در سنین پایین شروع کنیم.
نوزادان تا سن ۱۰ تا ۱۲ ماهگی میتوانند اصوات تمام زبانها را تشخیص بدهند و سپس این توانایی به زبان مادریشان محدود میشود. بنابراین بهتر است در این سن آنها را در معرض زبانهای دیگر قرار دهید.
کودکان ساده فکر میکنند و به همین خاطر موانع کمتری برای یادگیری زبان دارند. آنها برای ارتباط با زبان دوم نیاز به ترجمه افکار و احساسات پیچیده و انتزاعی ندارند.
کودکان زمان بیشتری برای یادگیری زبان دارند.
مغزهای دوزبانه همیشه و همهجا درگیر تمرین ذهنی هستند.
این تمرین ذهنی منجر به بهبود مهارتهای برنامهریزی، حل مسئله، تمرکز و انجام چند کار به صورت همزمان میشود.
این تواناییهای ذهنی به نوبه خود منجر به تفکر واگرا و بهبود مهارت حل مسئله میشوند.
کودکان دوزبانه خلاقتر هستند.
یادگیری زبان دوم منجر به بهبود عملکرد درسی در تمام مقاطع میشود.
دوزبانه بودن امکان پیشرفت شغلی و پذیرفته شدن در موقعیتهای شغلی را افزایش میدهد.
دوزبانه بودن شانس ارتباط میان فرهنگها را افزایش میدهد.
یادگیری زبان انگلیسی در کهنسالی ابتلا به بیماریهایی نظیر آلزایمر را تا ۴.۵ سال به تاخیر میاندازد.
نیاز کودکان به توجه و تحسین کاملا طبیعی است. اما گاهی اوقات کودکان به شکل مداوم به دنبال جلب توجه هستند. کودک ممکن است برای جلب توجه از خود رفتارهای شیرین و کودکانه نشان دهد، مشکلات ساده را بیش از حد بزرگ کند یا حتی رفتارهای بد و زننده از خود نشان دهد. جلب توجه در کودکان میتواند زندگی روزمرهی والدین را مختل کند و روی روابط آنها با فرزندشان تاثیر منفی بگذارد. در این مطلب قصد داریم این رفتار کودکان را بررسی کنیم و به این سوال پاسخ دهیم که «چگونه به جلب توجه در کودکان واکنش نشان دهیم؟»
فهرست مطالب:
علت جلب توجه در کودکان چیست؟
آیا برداشت ما از جلب توجه در کودکان اشتباه است؟
انواع توجه به کودک را بشناسید
با جلب توجه در کودکان چطور برخورد کنیم؟
علت جلب توجه در کودکان چیست؟
قبل از اینکه به سراغ راهکارهای برخورد با جلب توجه در کودکان برویم، باید این پدیده را بهتر بشناسیم. چرا کودکان همیشه به دنبال جلب توجه بیشتر هستند؟ حتی در شرایطی که به عواقب منفی و ناراحت کردن والدین میانجامد؟
نیاز کودکان به توجه والدین، مثلِ نیاز گیاه به آب و خورشید است. کودکان به صورت غریزی به دنبال جلب توجه والدین هستند و والدین (مخصوصا مادران) به صورت غریزی به دنبال راهی برای رفع این نیاز میگردند. کودکِ در حال رشد، با آزمون و خطا یاد میگیرد چهچیزهایی توجه بزرگترها را جلب میکند و چهچیزهایی آنها را دور میکند.
بچهها به ما وابستهاند و به همین خاطر هرکاری برای دریافت محبت و توجه ما میکنند. کودکان با آزمون و خطا یاد میگیرند که اگر رفتار خوبی نشان دهند، مهارت جدیدی یاد بگیرند یا خوشحال باشند، توجه بزرگترها را به خود جلب میکنند. وقتی بزرگترها به این تلاشهای کودک واکنش خوبی نشان بدهند، کودک هم برای بهبود مهارتهای اجتماعی و عملی و داشتن نقش مثبت در خانواده بیشتر تلاش میکند.
اما وقتی کودک بهمدت طولانی واکنشی از بزرگسالان دریافت نکند، ناامید میشود. این نوع از بیتوجهی ممکن است سلامت جسمانی و عاطفی کودک را تهدید کند. کودکی که در ایجاد رابطهی مثبت دچار کمبود است، برای بهدست آوردن توجه بزرگترها از تاکتیکهای منفی استفاده میکند. در دنیای کودکان، تنبیه و سرزنش خیلی بهتر از نادیده گرفته شدن است. به همین خاطر کودک، راهی برای جلب توجه پدر و مادر عصبانی و بدخلق پیدا میکند، تا فراموش نشود.
آیا برداشت ما از جلب توجه در کودکان اشتباه است؟
کودکان برای ابراز ترسشان از بیتوجهی یا ابراز اشتیاقشان به ارتباط بیشتر، چه راهی بجز جلب توجه دارند؟ اصلا چرا جلب توجه از سوی کودکان رفتاری منفی تلقی میشود؟ آیا خود ما در کودکی به دنبال توجه و تحسین بزرگترها نبودیم؟ پس برای برخورد مناسب با مسئله جلب توجه در کودکان، باید ابتدا نگاهمان را تصحیح کنیم.
وقتی در ذهنمان برچسب «جلب توجه» را با برچسب «نیاز به رابطه» جایگزین کنیم، نحوه واکنشمان هم تغییر خواهد کرد. ما در روابط روزمره نیاز دیگران به خودمان را نادیده نمیگیریم، بلکه سعی میکنیم بیشتر کنارشان باشیم و صبورتر رفتار کنیم.
وقتی قبول کنیم کودکان به جای توجه، رابطه میخواهند، درک و دلسوزی بیشتری نشان خواهیم داد. دلسوزی یکی از مهمترین عناصر در روابط انسانی است. از جملهی وظایف پدر و مادر این است که به کودک علاقه نشان دهند و برای او ارزش قائل شوند. به این ترتیب کودک دیگر مجبور نیست برای ایجاد رابطه با والدین به سراغ جلب توجه برود.
بسیاری اوقات بزرگترها به جلب توجه کودکان واکنش منفی نشان میدهند. زیرا میخواهند که کودک این رفتار اشتباه را کنار بگذارد و هنجارهای اجتماعی را درک کند. در روانشناسی به این مفهوم «خودتنظیمی» (self-regulation) میگویند. یعنی کودک یاد بگیرد که در شرایط اجتماعی، رفتار درستی از خود نشان دهد.
تشویق به خودتنظیمی، یکی از مهمترین نکات در تربیت کودکان است. چون موفقیت علمی و اجتماعی کودکان در گروی این است که با هنجارهای اجتماعی سازگار شوند. اما برخی والدین برای آموزش خودتنظیمی به کودکان از شیوههای تنبیهی استفاده میکنند. در نتیجه کودک فقط به دنبال راضی کردن والدین است و احساسات خودش را سرکوب میکند.
بهعبارت دیگر، والدین برای آموزش خودتنظیمی به کودک، اغلب طوری رفتار میکنند که انگار میخواهند کودک برنامههایشان را بهم نزند. یعنی غیرمستقیم به کودک میگویند که برای او زمان ندارند و باید به کارهای مهمتری برسند. اما خودتنظیمی به این معنا نیست که به کودکان بگوییم نباید به ما نیاز داشته باشند و باید کارهایشان را بهتنهایی انجام بدهند. بلکه کودکان روابط اجتماعی را با ایجاد رابطهی مثبت با والدین خود یاد میگیرند.
انواع توجه به کودک را بشناسید
برای اینکه بتوانید توجه مورد نیاز کودک را تامین کنید، باید نوع توجه به کودک در موقعیتهای مختلف را مدیریت کنید. در نتیجه باید انواع توجه به کودک را بشناسید. توجه و تایید بزرگسالان یکی از بهترین جایزهها برای کودکان است. پس باید آن را به درستی و بهجای خودش خرج کنید. در رابطه بزرگسال و کودک، سه نوع توجه وجود دارد:
توجه مثبت
توجه منفی
عدم توجه
وقتی رفتار خوب کودکتان را تایید کنید، به آنها «توجه مثبت» نشان دادهاید. توجه مثبت بهمعنای توجه به کودک در حین انجام رفتار خوب و تاکید بر مثبت بودن آن رفتار است. توجه مثبت را میتوانید در قالب جملات تشویقی، بغل کردن، گذاشتن پیام تشکر در کیف مدرسه یا هر شکل دیگری نشان دهید. توجه مثبت مشوق رفتارهای مثبت است.
وقتی بهخاطر رفتار بد به کودک توجه میکنید، در اصل به او «توجه منفی» نشان دادهاید. توجه منفی معمولا با ناراحتی والدین آغاز میشود و با تذکر ادامه مییابد. از دید کودک توجه منفی تنبیه نیست، بلکه نوعی پاداش است. توجه منفی نه تنها رفتار بد را تنبیه نمیکند، بلکه آن را افزایش میدهد. بگذارید این نوع توجه و تاثیراتش را با یک مثال روشن کنیم.
علی و سارا نیم ساعت است که با آرامش و در کنار هم کارتون تماشا میکنند و پدرشان هم مشغول کار است. ناگهان صدای دعوای بچهها سر انتخاب کارتون بعدی بلند میشود. پدر وارد اتاق میشود، تلویزیون را خاموش میکند و با دعوا بچهها را به اتاقشان میفرستد. این بچهها برای نیم ساعت رفتار خوبی داشتند و از پدرشان هیچ توجه و تشویقی دریافت نکردند. اما بهمحض اینکه با هم به مشکل برخوردند، توجه پدر جلب شد. وقتی رفتار خوبی داشتند، پدر هیچ توجه مثبتی نشان نداد اما بهمحض مشاهده رفتار منفی، توجه منفی نشان داد.
توجه منفی به کودکان یاد میدهد چطور والدین را کنترل کنند و به خواستهشان برسند. یاد میدهد چطور مزاحم والدین بشوند و آنها را به سمت خودشان بکشانند. توجه منفی بهترین ابزار برای تشویق بدخلقی، ناسازگاری و پرخاشگری در کودکان است. وقتی به رفتارهای مثبت کودک توجه نمیکنید و بهمحض مشاهده رفتار منفی به سراغش میروید، در واقع رفتار بد او را تشویق کردهاید.
اکثر والدین فکر میکنند که کودکان مقصر رفتار منفی و در نتیجه دریافت توجه منفی (تذکر و تنبیه) هستند. اما در واقع والدین این رفتار را تشویق میکنند. وقتی دریافت توجه منفی تنها راه جلب توجه برای کودکان است، به او یاد میدهید که رفتار منفی داشته باشد. فرزندتان هم بدرفتاری میکند تا توجه شما را جلب کند.
اگر از کودک انتظار دارید رفتار خوبی نشان دهد، باید تلاش کودک را هم ببینید. توجه مثبت یکی از بهترین راههای افزایش اعتماد به نفس در کودکان است. وقتی رفتار خوبی انجام داد، بلافاصله به آن توجه نشان بدهید. هر روز به دنبال رفتارهای مثبت کودک بگردید. چون هرچه بیشتر بگردید، رفتارهای مثبت بیشتری پیدا میکنید. هرکسی میتواند رفتار بد کودکان را ببیند. شما برعکس عمل کنید و رفتارهای مثبت که اغلب نادیده گرفته میشوند را پررنگ کنید.
مدت زمانی که با کودک صرف میکنید هم بسیار مهم است. فقط به گفتن «دوستت دارم» اکتفا نکنید. باید به این احساس، جامه عمل بپوشانید. هر روز حداقل ده دقیقه زمان به هر کدام از فرزندانتان اختصاص بدهید. امروزه در اکثر خانوادهها، هر دوی والدین شاغل هستند. اما فراموش نکنید شغل اول شما پدر یا مادر بودن است. پس وقتی از سر کار برمیگردید، نیم ساعت اول را به فرزندانتان اختصاص بدهید.
در نهایت به «عدم توجه» میرسیم. چون توجه برای کودکی که دنبال توجه است، نوعی پاداش محسوب میشود، عدم توجه بهترین تنبیه است. عدم توجه میتواند رفتارهای بد را تضعیف کند. وقتی کودک برای جلب توجه شما بدرفتاری میکند، باید رفتار بد را نادیده بگیرید. درخواستهای نامناسب کودک برای رسیدن به توجه را نادیده بگیرید تا آن درخواستها و در نتیجه رفتارهای منفی کمرنگ بشوند.
پذیرش این رویکرد تربیتی برای برخی از والدین دشوار است. آنها تصور میکنند همه رفتارهای بد کودک باید تنبیه بشود. این تصور غلط است. نادیده گرفتن، بهترین درمان برای جلب توجه در کودکان است. وقتی این نادیده گرفتن مداوم باشد، کودک یاد میگیرد رفتارهای بدش توجهی به دنبال نخواهد داشت. بدخلقی و بدرفتاری به مخاطب نیاز دارند و وقتی این مخاطب را از کودک بگیرید، خیلی زود میفهمد کارش بیفایده است. البته وظیفهی دیگر شما راهنمایی کودک به مسیر درست است. راههای درست جلب توجه را به کودک یاد بدهید. مثلا اگر برای رسیدن به خواستهاش فریاد میزند، به او بگویید «فریادهات رو نمیشنوم و باید با من آروم حرف بزنی».
با جلب توجه در کودکان چطور برخورد کنیم؟
کودکانی که جلب توجه میکنند، به دنبال رفع یکی از نیازهای اساسی خود هستند. وظیفهی ما این است که به آنها یاد بدهیم چطور این نیاز را برطرف کنند.
اول باید از خودتان بپرسید: «آیا کودک از این رفتارش منظوری دارد؟» شاید میخواهد به شما یادآوری کند که به اندازهی کافی برای او زمان نمیگذارید. طبیعی است که آنقدر درگیر کار و اداره زندگی بشوید که نتوانید زمان کافی با کودک صرف کنید. ممکن است خودتان با چالشها و مشکلات جدی یا حتی مشکلات روحی و جسمی درگیر باشید. اما در هیچ شرایطی نباید کودک را فراموش کنید. بچهها نیاز به صرف وقت با والدین، بازی کردن، محبت و احساس امنیت دارند.
اگر به اندازهی کافی به کودکان توجه میکنید و او همچنان رفتار بد نشان میدهد، احتمالا هنوز ایجاد ارتباط مثبت را یاد نگرفته است. در این شرایط بهتر است به او کمک کنید تا رفتارش را اصلاح کند. به او یاد بدهید که از روشهای درست نیازش برای تعامل با شما و محیط اطراف را برطرف کند. در ادامه راهکارهایی را پیشنهاد میدهیم که در مدیریت این رفتار به شما کمک میکنند.
۱. به رفتارهای مثبت توجه نشان دهید
از هر رفتار خوب کودک به عنوان فرصتی برای ابراز توجه استفاده کنید. دنبال فرصت برای تعریف از فرزندتان باشید و نیازش به توجه را با بازخوردهای مثبت برطرف کنید. به حداقل اکتفا نکنید و هرچقدر که میتوانید برای فرزندتان وقت بگذارید.
۲. رفتارهای بد را نادیده بگیرید
منظورمان نادیده گرفتن مشکل نیست. شما باید درخواست کودک برای توجه منفی را نادیده بگیرید. خیلی از رفتارهای بد کودک نباید نادیده گرفته بشوند و باید تنبیهی در پی داشته باشند. تصمیم درباره اینکه چه زمانی کودک را تنبیه کنید و چه زمانی رفتارش را نادیده بگیرید، ساده نیست و قانون مشخصی هم ندارد. اینکار نیاز به زمان و دقت دارد. وقتی کودک برای جلب توجه بدرفتاری میکند، ابتدا رفتارش را نادیده بگیرید. اگر یک یا دو دقیقه بعد هم به کارش ادامه داد، به او بگویید تا وقتی دست از کارش برندارد با او حرف نخواهید زد. یک تا دو دقیقه دیگر هم صبر کنید و اگر باز هم کارش را تکرار کرد، به او هشدار بدهید که تنبیه خواهد شد.
اگر در طول این فرایند عصبانی بشوید، نه تنبیه و نه نادیده گرفتن فایدهای نخواهد داشت. اگر مجبور شدید کودک را تنبیه کنید، این کار را بدون عصبانیت انجام بدهید. عصبانیت شما بهمعنای برنده شدن کودک است چون موفق شده توجه منفی دریافت کند.
۳. رفتارتان را عوض نکنید
رفتار شما در مقابل جلب توجه کودکان، همیشه باید یک شکل باشد. به این ترتیب کودک واکنش شما را میشناسد و دفعه بعد قبل از شروع بدرفتاری و بدخلقی، واکنش قطعی شما در ذهنش زنده میشود.
۴. این فرآیند را تکرار کنید
تکرار باعث میشود که کودک از مقاومت دست بکشد. هرچند بار که لازم باشد، این فرآیند را تکرار کنید. آنقدر تکرار کنید تا کودک بفهمد رویهتان عوض نخواهد شد و رفتارش نتیجهای نخواهد داد. آنقدر تکرار کنید که عدم توجه به رفتارهای بد، به یک الگو در خانواده تبدیل شود.
نیاز به توجه دیگران امری طبیعی و یکی از نیازهای حیاتی انسان است. کودکان بیشتر از اعضای دیگر خانواده به توجه نیاز دارند و دریافت توجه مثبت در رشد ذهنی آنها بسیار موثر است. پس قبل از آنکه کودک به جلب توجه روی بیاورد، به او توجه کنید. فراموش نکنید توجه مثبت اولین گام شما در مقابله با جلب توجه در کودکان است. پس همیشه رفتار مثبت را در اولویت قرار بدهید.
فرزندتان را به امید یادگیری مهارتهای اجتماعی بیشتر به پیشدبستانی یا مهدکودک میفرستید. اما بعد از مدتی مشکلات رفتاری مثل بیادبی، سرپیچی و پرخاشگری را مشاهده میکنید. گذراندن وقت بیشتر با همسالان نه تنها مهارتهای اجتماعی او را تقویت نکرده بلکه باعث بروز رفتارهای بدتر شده است. اکثر والدین کودکان پیش دبستانی با این مشکل مواجه هستند. نتایج مطالعات مختلف نشان داده است که اکثر این ناهنجاریها ناشی از اضطراب کودکان پیش دبستانی هستند. در این مطلب قصد داریم شما را با دلایل بروز این اضطراب و راهکارهای کاهش آن آشنا کنیم.
اضطراب پیشدبستانی چطور بروز پیدا میکند؟
سوزانا لئوب استاد اقتصاد آموزشی از دانشگاه استنفورد با مطالعه روی دادههای ۱۴ هزار دانشآموز، تاثیرات حضور در پیشدبستانی روی مهارتهای آکادمیک، خودکنترلی، مهارتهای میانفردی و میزان پرخاشگری را بررسی کرد. نتایج این مطالعه بسیار جالب است. حضور در مراکزی نظیر پیشدبستانی و مهدکودک به بهبود نمرههای ریاضی و نگارش کمک میکند اما روی رفتار اجتماعی تاثیر منفی میگذارد.
کودکانی که از سنین کمتر وارد مهدکودک میشوند، احتمالا مشکلات رفتاری بیشتری خواهند داشت. نتایج این مطالعه (و برخی مطالعات دیگر) نشان میدهد که هرچه کودکان در ۴ تا ۵ سال اول عمرشان مراقبتهای غیرمادرانه بیشتری دریافت کنند، مشکلات رفتاری آنها بیشتر خواهد شد. این مشکلات رفتاری شامل سرپیچی، بدخلقی، عدم همکاری و رفتارهای پرخاشگرانه مثل دعواهای فیزیکی و خراب کردن اسباببازیها هستند.
این نتایج با انتظارات والدین از پیشدبستانی همخوانی ندارد. شاید فکر کنید مشکل در کیفیت پایین آموزش پیشدبستانی است. اما بررسی دادههای مطالعه به دست آمده از پژوهش سوزانا لئوب نشان میدهد که کودکان خانوادههای طبقه متوسط و ثروتمند (که انتظار میرود بالاترین سطح آموزش را دریافت کنند) در میان تاثیرپذیرترین گروههای کودکان بودند. مطالعات دیگری هم عدم ارتباط بین کیفیت مدرسه و تاثیرات اجتماعی-عاطفی را ثابت کرده است.
فرضیه بعدی این است که مشکلات رفتاری ناشی از زمان زیادی است که کودک دور از خانواده میگذارند. اما مطالعه لئوب و همکارانش این فرضیه را هم رد میکند. در این مطالعه کودکانی که توسط کسانی غیر پدر و مادرشان بزرگ میشدند (مثلا پدربزرگ و مادربزرگ)، مشکلات رفتاری بیشتری نشان ندادند.
برای پیدا کردن ریشه مشکلات رفتاری ناشی از حضور در پیشدبستانی، باید از پژوهش دیگری کمک بگیریم. پژوهشی که روند رشد ۶۰۰ دوقلوی امریکایی را بررسی کرده و نتایج بسیار جالبی داشته است. این مطالعه کودکانی که به پیشدبستانی رفتهاند را با کودکانی که به پیشدبستانی نرفتهاند مقایسه کرده است تا نحوه شکلگیری مشکلات رفتاری خارجی (مثل سرپیچی، پرخاشگری و گوشهگیری) را مشخص کند. نتایج این مطالعه تاثیرگذاری عوامل محیطی و ژنتیکی روی پرخاشگری کودکان را نشان میدهد.
نتایج نشان میدهد که ویژگیهای ژنتیکی، شانس برخی از کودکان برای شکلگیری نشانههای خارجی منفی را افزایش میدهد. با این وجود خروجیهای این ویژگیهای ژنتیکی به شرایط محیطی نیز بستگی دارد. اگر کودکانی که این ژنتیک را دارند قبل از پنجسالگی به مهدکودک بروند، احتمال شکلگیری رفتارهای خارجی منفی در آنها بیشتر میشود. از طرف دیگر اگر این کودکان به مهدکودک و پیشدبستانی نروند، شانس ایجاد رفتارهای منفی در آنها کاهش مییابد.
بنابراین اگر بدانیم چه چیزی تفاوت بین مراقبت درون و خارج از خانه را رقم میزند، بهتر میتوانیم از کودکان پیش دبستانی مراقبت کنیم و کیفیت مراقبت خارج از خانه را افزایش بدهیم. این تفاوت ناشی از میزان استرس موجود در محیط است. مراقبت درون خانه استرس کمتری برای کودک بههمراه دارد و بنابراین اضطراب کودکان پیش دبستانی را کاهش میدهد.
اضطراب کودکان پیش دبستانی را بشناسید
راهی برای اندازهگیری دقیق میزان استرس کودکان پیش دبستانی وجود ندارد. مسئولین حوزه بهداشت نیز دادههای مربوط به اضطراب کودکان را گردآوری نمیکنند. کاری که برای بیماریهایی نظیر سرطان و دیابت انجام میشود. به همین خاطر معمولا میزان اضطراب برمبنای بروز یا تشدید برخی از مشکلات جسمی مثل آسم، اندازهگیری و مشخص میشود.
اضطراب ناشی از حضور در مهدکودک و پیشدبستانی را میتوان برمبنای سطح کورتیزول (هورمون استرس) تولیدشده در طول روز نیز اندازه گرفت. سطح کورتیزول انسانهای نرمال از یک ریتم روزانه پیروی میکند؛ هنگام بیدار شدن در صبح به اوج میرسد و در طول روز کاهش مییابد. سطح کورتیزول قبل از خواب در کمترین میزان خودش قرار دارد.
اما استرس این الگوی نرمال را تغییر میدهد. درهر ساعتی از روز که استرس داشته باشید، سطح کورتیزول افزایش مییابد. این تغییر در کوتاهمدت به مدیریت بحران کمک میکند. اما استرس مزمن (و افزایش مزمن سطح کورتیزول) میتواند منجربه مشکلات سلامتی و رشدی بشود. اندازهگیری سطح کورتیزول در بدن کودکان کمسنوسال بسیار ساده است.
به همین خاطر محققان برای اندازهگیری میزان اضطراب کودکان پیش دبستانی از کودکانی که در خانه میمانند و کودکانی که به پیشدبستانی میروند، نمونههایی گردآوری کردند. نتیجه همه این مطالعات تقریبا یکسان بود. وقتی کودکان در خانه میمانند، سطح کورتیزول آنها الگوی سالمی دارد. یعنی صبح بعد از بیدار شدن به اوج میرسد و در طول روز کاهش مییابد. وقتی کودکان به مراکز مراقبت روزانه میروند، این الگو تغییر میکند و سطح کورتیزول در طولروز افزایش مییابد. هنوز دقیقا مشخص نیست کدام جنبههای حضور در پیشدبستانی باعث اضطراب کودکان میشود اما میتوان برخی احتمالات را رد کرد.
مثلا استرس کودکان پیش دبستانی ربطی به دور ماندن از والدین ندارد (کمی قبل توضیح دادیم). به میزان استراحت در طول روز هم ربطی ندارد. تغییر میزان و الگوی استراحت و چرت روزانه در کودکان مهدکودک و پیشدبستانی منجر به کاهش سطح کورتیزول نمیشود.
بنابراین فقط دو احتمال میماند:
اول؛ کودکان در مراکز مراقبت روزانه استرس بیشتری دارند چون در طول روز به یک شکل دلبستگی ایمن دسترسی ندارند. ایجاد وابستگی در کودک به مراقبهایی مثل پرستار یا پدربزرگ و مادربزرگ نسبتا ساده است. اما این کار در مراکزی مثل مهدکودک و پیشدبستانی برای کودکان دشوار است. چون مربیان بار شغلی سنگینی دارند و بهاندازه کافی به کودک نزدیک نیستند. وقتی این نوع وابستگی ثانویه در کودک شکل بگیرد، سطح هورمون استرس به حالت نرمال نزدیک میشود. مطالعهای روی بیش از ۱۱۰ کودک پیشدبستانی امریکایی نشان داده کودکانی که به مربیان وابستگی ایمن دارند، الگوی تغییر سطح کورتیزول معمولیتری هم دارند.
دوم؛ ممکن است اضطراب کودکان پیش دبستانی ناشی از تعاملات اجتماعی با سایر کودکان باشد. روانشناسی از دانشگاه مینهسوتا از دهه ۱۹۹۰ سطح کورتیزول کودکان پیش دبستانی را بررسی میکند. خانم مگان گانر معتقد است جنبههایی از افزایش مدت تعامل با همسالان میتواند منجر به افزایش میزان اضطراب کودکان پیش دبستانی بشود. احتمال دوم جای توضیح بیشتری دارد چون شناخت آن به مدیریت میزان استرس کودکان در مراکز مراقبت روزانه کمک زیادی خواهد کرد.
چرا تعامل با همسالان منجر به اضطراب میشود؟
چنین سوالی در نگاه اول اشتباه بهنظر میآید. ما مهارتهای اجتماعی را با تعامل با همسالان یاد میگیریم. با این اوصاف چهچیزی بهتر از رها کردن کودک در دنیای کودکان همسالش وجود دارد؟
همه این جملات تاحدی درست هستند. ما برای یادگیری مهارتهای اجتماعی به انسانهای دیگر نیاز داریم. اما سوال این است که کدام انسانها؟ کودکان پیش دبستانی باید خودکنترلی، همدردی، آداب اجتماعی، صبر، دلسوزی و در بهترین حالت روش درست برخورد با مشکلات اجتماعی را یاد بگیرند. ولی فقط نباید به تعامل با همسالان اکتفا کرد.
کودکان پیش دبستانی سرشار از رفتارهای تکانشی هستند. انسانهایی کوچک و پر از خطاهای اجتماعی که خیلی زود تسلیم ناامیدی و خشم میشوند. کودکان در سنین پایین کنترل چندانی روی احساساتشان ندارند و حساسیت اجتماعی را درک نمیکنند. ضمن اینکه درک درستی از وضعیت ذهنی و احساسی اطرافیانشان هم ندارند.
درست است که کودکان پیش دبستانی بهترین تجربیات اجتماعی را در اختیار هم قرار میدهند. اما وضعیت رشدی این سنین، آنها را به مربیان اجتماعی غیرقابلاعتماد و ناشی تبدیل کرده است. کودکی که از رفتارهای سایر کودکان الگو میگیرد، هم رفتارهای خوب و هم رفتارهای بد آنها را تقلید میکند. از طرفی کودکان پیش دبستانی همیشه بازخوردهای درست و مناسب به یکدیگر نمیدهند. مثلا وقتی کودکی اسباببازیاش را با مراقب بزرگسالش به اشتراک میگذارد، درمقابل جایزه و تشویق دریافت میکند. اما وقتی اسباببازیاش را به کودک دیگری بدهد، شاید تشویق و تشکری دریافت نکند. چنین تجربیاتی، رشد اجتماعی کودک را تحتتاثیر قرار میدهد.
علاوه بر همه اینها نگهداری کودکان همسال در فضای مشترک بههیچوجه امری طبیعی نیست. این روش مراقبتی چه از دیدگاه تکاملی و چه از نظر تاریخی و چشمانداز فرهنگی، روشی غیرمعمول است. نگاهی به تاریخ زیست اجتماعی بشر نشان میدهد انسانها معمولا در گروههای ۲۵نفره زندگی میکردند. در چنین گروههای کوچکی، کودکان بهندرت همبازیهای همسن خودشان را داشتند. فرایند اجتماعیشدن شامل تعامل با همه گروههای سنی (از نوزادان تا سالمندان) بود. زندگی مدرن این شکل از مراقبت روستایی را از بین برده است و کودکان در مراکز آموزشی و مراقبتی براساس سن از هم تفکیک میشوند. پدیدهای که در چشمانداز تکاملی جوامع بشری جدید محسوب میشود و نوعی اجبار ناشی از زندگی صنعتی است تا انتخابی آگاهانه.
راهکارهای مدیریت و کنترل اضطراب کودکان پیش دبستانی
به دلایلی که در بالا توضیح دادیم، گذراندن کل روز در پیشدبستانی میتواند مشکلاتی ایجاد کند. اما حضور در پیشدبستانی میتواند یک تجربه اجتماعی مثبت هم باشد. در چنین محیطی کودکان فرصت بازی با همسالان خود را پیدا میکنند. اما باید بین مدت زمان تعامل کودکتان با همسالان خود و بزرگسالان (که حساسیت بیشتری روی رفتارشان دارند)، تعادل برقرار کنید. در این قسمت قصد داریم شما را با راهکارهای مدیریت اضطراب کودکان پیش دبستانی آشنا کنیم. راهکارهایی که علاوه بر کاهش اضطراب کودکان، فواید حضور در پیشدبستانی را هم افزایش میدهند.
۱. الگوی خوبی باشید
اگر میخواهید بدانید فرزندتان چطور با استرس مقابله میکند، به خودتان نگاه کنید. کودکان مقابله با استرس را قبل از هرکسی از شما یاد میگیرند. اگر مادری مضطرب در را بکوبد و وسایلش را پرت کند، به فرزندش یاد میدهد با اینکارها استرسش را خالی کند. بنابراین قبل از یاد دادن هر تکنیک و روشی به کودک، سعی کنید مقابله صحیح با استرس را بهصورت عملی به کودک نشان بدهید.
۲. از تکنیک حباب استفاده کنید
بهجز آموزش غیرمستقیم، تکنیکهای خوبی هم برای آموزش مستقیم وجود دارد. تکنیک حباب یکی از بهترین آنهاست که به کودک یاد میدهد تنفس آرام و پیوسته به کاهش استرس و خشم کمک میکند. همه بچهها میدانند اگر خیلی محکم یا خیلی آرام فوت کنند، نمیتوانند حباب بسازند. اما دمیدن پیوسته کلی حباب میسازد.
بعد از آموزش این قانون حبابسازی به کودکان، از آنها بخواهید روزی یک یا دوبار تنفس آرام و پیوسته را تمرین کنند (اول با حباب و بعد بدون آن). از آنها بخواهید وقتی ناراحت یا عصبانی هستند، حبابهای خیالی بسازند و خودتان هم اینکار را انجام بدهید. شرایطی را تصور کنید که فرزندتان کنارتان نشسته و شما حسابی عصبانی یا مضطرب هستید. این بهترین زمان برای آموزش تکنیک حباب به کودک است. از او بخواهید همراه شما حبابهای خیالی را باد کند و بهاینترتیب به او یاد بدهید چطور خشم و اضطرابش را کنترل کند.
۳. از تکنیک تصور کمک بگیرید
این تمرین را وقتی بهکار بگیرید که با فرزندتان درباره لحظات اضطرابآور صحبت میکنید. مثلا اگر فرزندتان هنگام معرفی کاردستیاش مضطرب میشود، باهم در خانه آن لحظه را تصور کنید. از او بخواهید خودش را درحین معرفی کاردستی به کلاس تصور کند. همزمان از او بخواهید نفس عمیق بکشد تا آرام بشود. وقتی این تصویرسازی را انجام بدهید، کودک آرامش و تنفس عمیق را تمرین میکند. بهاینترتیب استفاده از این تکنیکها در شرایط واقعی برایش سادهتر خواهد شد. خودتان هم میتوانید در طول روز و در شرایط اضطرابآور واقعی، استفاده از این تکنیکها را به او یادآوری کنید.
۴. نیازهای کودک را دنبال کنید
زمانی که کودک در مراکز مراقبت روزانه صرف میکند، روی رفتارش تاثیر خواهد گذاشت. اما این مهمترین عامل نیست. چیزی که بیش از همه رفتار و صلاحیت اجتماعی کودک را تحتتاثیر قرار میدهد، حساسیت مادرانه است. مادرهای حساس و هوشیار، گرم و حمایتگر هستند. آنها نیازهای عاطفی فرزندانشان را درک میکنند و به استقلال کودک احترام میگذارند. نتایج چندین مطالعه و تحقیق نشان داده هرچه حساسیت مادرانه مادرها بیشتر باشد، حضور در پیشدبستانی تاثیر بهتر و مثبتتری روی کودک خواهد داشت.
۵. مربی اصلی کودک بمانید
حضور کودک در پیشدبستانی نباید بینتان فاصله بیاندازید. شما همیشه و همهجا باید مربی اصلی کودک در هر موردی باشید. فعالیتهای اجتماعی نیز از جمله این موارد هستند. بهطورمرتب با فرزندتان درباره احساساتش صحبت کنید. او را به ایجاد حداقل یک دوستی با همسالانش در پیشدبستانی تشویق کنید.
۶. پیشدبستانی را با فعالیتهای دیگر ترکیب کنید
برای اینکه ساعات حضور در پیشدبستانی بیش از حد طولانی نشود، حضور در پیشدبستانی را با فعالیتهای جایگزین دیگر ترکیب کنید. همانطور که قبلا توضیح دادیم شواهدی متفاوتی درباره تاثیر حضور طولانیمدت در پیشدبستانی روی رفتار کوچک وجود دارد. اضطراب کودکان پیش دبستانی و تاثیرش روی رفتار کودک به عوامل متعددی نظیر شخیصت کودک، ماهیت مرکز پیشدبستانی، پیشزمینه فرهنگ خانوادگی و زمینههای ارثی بستگی دارد. بسیاری از این موارد را نمیتوان تغییر داد اما ساعات حضور در پیشدبستانی فقط به خودتان بستگی دارد. بنابراین والدین باید با ایجاد تنوع در برنامه روزانه کودک، ساعات حضورش در پیشدبستانی را کاهش بدهند.
۷. دنبال کلاسهای کوچک و صمیمی باشید
دنبال مراکز و مربیانی باشید که به فرزندتان گرمی صمیمیت و لذت توجه فردی را هدیه بدهند. نتایج مطالعهای در سال ۲۰۰۳ نشان داده پیشدبستانیها با کلاسهای مقیاس کوچک (حداکثر ۱۵ دانشآموز و ۴ مربی) کمترین میزان اضطراب را دارند. هرچه نرخ مربی-دانشآموز کمتر باشد، ایجاد فضای آرام و دلپذیر در پیشدبستانی سادهتر میشود.
۸. مراکز دارای فضای بازی را انتخاب کنید
دنبال پیشدبستانی و مراکز مراقبتی باشید که فضای کافی برای بازی بچهها داشته باشند. بزرگسالان فضاهای شلوغ و پرجمعیت را دوست ندارند و کودکان نیز همینطور هستند.
۹. به انتظارات مربیان دقت کنید
هرچه در انتخاب پیشدبستانی و مربیان بیشتر دقت کنید، اضطراب کودکان پیش دبستانی کمتر میشود. یکی از مهمترین ویژگیهای مربیان پیشدبستانی، انتظاراتی است که از کودکان دارند. مربی باید انتظار رفتار دوستانه و درعینحال مودبانه از کودک داشته باشد. برخی مراکز پیشدبستانی به کودکان آسان میگیرند و آنها را خیلی آزاد میگذارند. بههیچوجه مراکزی را انتخاب نکنید که مربیان رفتارهای پرخاشگرانه و ضداجتماعی کودک را بدون واکنش بگذارند.
۱۰. به نحوه واکنش مربیان به رفتارهای نامناسب دقت کنید
بهترین برخورد با رفتار نامناسب کودکان پیش دبستانی رفتاری است که اضطراب و لجبازی کودک را به حداقل برساند. مربیان باید رفتارهای مثبت کودک را با تشویق و تحسین تقویت کنند. رفتارهای نامناسب در راستای جلبتوجه را نادیده بگیرند و با مهربانی کودکان سردرگم را راهنمایی کنند. عواقب شکستن قوانین را به کودک یادآوری کنند و با استفاده از سیگنالهای واضح و روشن، کلاس را با حداقل تنش منظم نگه دارند.
بهطورکلی، روانشناسان استفاده از اصول انضباطی مثبت را توصیه میکنند. رویکردی که به تبیین دلایل هر قانون و عواقب رفتارهای بد میپردازد.
۱۱. ارتباط با مسئولین پیشدبستانی را حفظ کنید
باید بدانید فرزندتان در پیشدبستانی یا مهدکودک چهکار میکند. اگر فرزندتان ازسوی سایر بچهها طرد میشود، اقدامات لازم را انجام بدهید. همکاری مداوم با مربیان پیشدبستانی باعث میشود درک بهتری از احساسات و هیجانات فرزندتان داشته باشید و بتوانید همراستا با مربیان اقدام کنید.
۱۲. اعتمادبهنفس کودک را تقویت کنید
اعتمادبهنفس برای مقابله با استرس حیاتی است. هرچه بیشتر به تقویت اعتمادبهنفس و عزتنفس کودک کمک کنید، اضطراب کودکان پیش دبستانی کمتر میشود. علاوهبراین مقابله با اضطراب نیز برایشان سادهتر میشود.
مقابله با اضطراب کودکان پیش دبستانی نیازمند شناخت روحیات منحصربهفرد کودک، ماهیت اضطراب در کودکان و راهکارهای علمی و ثابتشده است. سعی کردیم در این مطلب تمام این اطلاعات را در اختیارتان بگذاریم تا بتوانید این چالش مهم فرزندپروری را هم با موفقیت پشتسر بگذارید. شما هم میتوانید با به اشتراک گذاری این مقابله، دیگران را در رویایی با اضطراب والدین یاری کنید.
آخرین دیدگاهها